تابستان سوزان فرا رسیده است و باری دیگر عشایر مجبور به کوچ به ییلاق شده اند . این گرما برای افراد قبیله غیر قابل تحمل است و همه را کسل کرده است . اسب ها تشنه اند و دیگر نای راه رفتن را ندارند .
بز ها و حیوانات دیگر از شدت خستگی نمی توانند جلوتر از قبیله حرکت کنند . این گرما حتی مرد پر ابهت قبیله را نیز آزار می دهد . اما ذره ای از ابهتش را کم نمی کند . این پوست سیاه رنگ و سوخته ی مردم قبیله ثمر تابستان های گرم در بیابان ها است .
مرد نمدی به سر سیاه پوشیده است و غافل از اینکه این لباس های سیاه باعث جذب گرمای بیشتری می شود . مرد برای اطمینان بیشتر تفنگی برای محافظت از قبیله همراه خود دارد.
تصویر دوم (زمستان)
فصل زمستان فرا رسیده است و عشایر باری دیگر در حال کوچ کردن به قشلاق هستند . طبیعت جامه ی سفید به تن کرده است .گوسفندان و بز های قبیله نیز با طبیعت یکدست شده اند و جلوتر از قبیله حرکت می کنند .
مرد قبیله جامه ی سفید پوشیده است و بااستوار و ابهت گوسفندان و بزها را کنترل می کند همچنین از خانواده اش محافظت می کند . اسب ها شاد و سرحال هستند و برای رسیدن بهار لحظه شماری می